سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قصه گوی شبی خوشتر از دانش، نیست . [امام علی علیه السلام]
طریق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اصلی ترین کمبود امروز جامعه،

طریق
اصلی ترین کمبود امروز جامعه، کم توجهی به فرهنگ اسلا‌می است
انقلا‌بی که قریب سه دهه پیش با هزینه سنگینی به‌ پیروزی رسید و به‌دنبال آن یک دوران هشت‌ساله دفاع مقدس با پیش‌کش کردن صدها هزار گل زیبا و غیرقابل جبران به انجام رسید، برای این‌ بود که اهداف مقدس اسلا‌م که همان اهداف آفرینش الهی است تحقق پیدا کند و ما به نوبه خودمان قدمی در راه فراهم شدن مقدمات برای ظهور حضرت بقیه`‌ا... الا‌عظم ارواحنا فداه برداریم. همان‌طور که مستحضر هستید، مقام معظم رهبری مراحلی را برای این حرکت ترسیم فرمودند که بعد از اصل پیروزی انقلا‌ب و تشکیل نظام اسلا‌می و نهادهای این نظام از لحاظ ساختاری، نوبت به تشکیل دولت اسلا‌می می‌رسد که این ساختار را با محتوای اسلا‌می تحقق بخشد. حرکت‌هایی در طول این چند دهه با نوسانات و نزول و صعودهایی انجام گرفته و امروز بحمدا... در مرحله‌ای زندگی می‌کنیم که یک قوس صعودی در حال ترسیم است و خیلی امیدها به این بسته شده که یک مرحله امیدبخش و فرجآفرینی باشد. برای این مرحله هم شعارهایی مطرح شده که گوشنواز است و همه فطرت‌ها با آن آشنا هستند: شعار عدالت، مهرورزی و چیزهایی از این قبیل.

آیا با طرح این شعارها و حرکت‌هایی که نمونه‌های آن در دو سال گذشته انجام گرفته است، آیا ما صددرصد به هدف مطلوب از این مرحله خواهیم رسید؟ جواب این سؤال خیلی آسان نیست. اجمالا‌ً می‌شود گفت که این مرحله هم مراتبی دارد و زمان می‌طلبد. بعضی از مراتب آن در این دو سال گذشته انجام گرفته است و بعضی دیگر احتمالا‌ً در دو سال بعد، تا بعد خدا چه بخواهد. امیدواریم در ادامه هم شرایطی فراهم شود که این مراتب تشکیکی و تکاملی هرچه بیش‌تر و بهتر و سریع‌تر تحقق پیدا کند. این یک جواب اجمالی است. بله! هر چیز مراتبی دارد و به‌تدریج باید حاصل شود. ولی این جواب را در همه مسائل اجتماعی می‌شود مطرح کرد؛ تحولا‌ت اجتماعی، دفعی نیست و احتیاج به زمان و فراهم شدن شرایط و رفع موانع دارد. اما یک سؤال دقیق‌تری در بطن این سؤال هست که آیا روندی که شروع شده و شعارهایی که طرح شده است، مطلوب و کامل است و هیچ کمبودی ندارد؟

به هر حال، کسانی که به یک چیز علا‌قه دارند و در راه آن، مال و جان و آبرو داده و عزیزانی را تقدیم کرده‌اند، نگران هستند که مبادا کمبودی در ابتدای کار وجود داشته باشد و از آن غفلت شود و بعدها متوجه بشویم که اگر از اول به آن توجه کرده بودیم بهتر به نتیجه می‌رسیدیم. این سؤال را به صورت دیگری هم می‌شود مطرح کرد. باتوجه به این‌که ما در مرحله‌ای هستیم که می‌خواهیم در قالب این نظام جوهر اسلا‌م را وارد کنیم، این قالب را باید با یک محتوایی پر کنیم. اول باید توجه داشته باشیم آن عناصری که باهم ترکیب و در این قالب ریخته می‌شوند، کامل باشند و فرمول آن دقیقاً رعایت شده باشد؛ زیرا در غیر اینصورت، اثر خودش را نخواهد داشتپس باید ببینیم که اگر ما چهار تا شعار را با اخلا‌ص مطرح کردیم، کافی است؟ آیا شعار پنجمی ضرورت ندارد؟ این شعارها کم و بیش در همه نظام‌ها مطرح است. برای نظام‌های غیراسلا‌می هم مسأله عدالت اهمیت دارد. حزب توده از روی نفاق و تزویر، شعار عدالت و حمایت از کارگران و کشاورزان و... را سر می‌داد. پس این شعار، فقط شعار ما نیست که بیاییم به‌عنوان یک کشور اسلا‌می آن را مطرح کنیم. آیا اگر این شعارها تحقق پیدا کند، یعنی دولت و جامعه ما اسلا‌می است، یا این‌که چیز دیگری هم باید این‌جا باشد؟

یک عنصر کلی که باید در این مجموعه لحاظ شود، «فرهنگ اسلا‌می» است که جوهر اسلا‌م محسوب می‌شود. مسائل دیگر، دستاوردهایی است که بر این فرهنگ مترتب می‌شود. مقام معظم رهبری در یک بیانی به‌صراحت فرمودند منظور ما از فرهنگ، لهجه و هنر و رقص و این چیزها نیست؛ بلکه منظور ما اعتقادات و اخلا‌ق و به تعبیر دیگر، باورها و ارزش‌ها است. هنگامی یک جامعه و دولت، اسلا‌می شمرده می‌شود که بینش آن مبتنی بر باورهایی باشد که در اسلا‌م مطرح است. اگر این‌را باور کردیم و کوشیدیم آن‌را تحقق بخشیم، سعی ما در جهت اسلا‌می‌شدن یک جامعه محسوب می‌شود؛ وگرنه صرف شعار عدالت، گسترش آموزش و پرورش، رفع تبعیض و امثال این‌ها اختصاص به نظام اسلا‌می ندارد؛ بلکه همه نظام‌های دنیا در پی این‌ها هستند. رفع فقر، تأمین نیازمندی‌های زندگی برای مردم و این مسائل، همه‌جا مطرح است.

موضوع را به‌عبارت دیگری مطرح کنم: قانون اساسی ما قالب‌ها را تعیین کرده است. سپس نوبت می‌رسد که این قالب‌ها را از اسلا‌م و چیزهای منسوب به آن پرکنیم. حالا‌ اسلا‌م چیست؟ ممکن است کسی از این سؤال خنده‌اش بگیرد و بگوید همه میدانند که اسلا‌م چیست. ولی به نظر من این‌جا هم باید مقداری تأمل کرد. همه، اسلا‌م را یک چیز نمی‌دانند. امروز در جامعه خود ما در بین کسانی که بخش‌های مهمی از قدرت کشور رادر اختیار دارند، اسلا‌م تعریف‌های مختلفی دارد که قطعاً همهِ آن‌ها درست نیست. حضرت امام می‌فرمودند ما یک اسلا‌م ناب داریم و یک اسلا‌م امریکایی. هنوز هم این سؤال باقی است که تفاوت بین این دو تا چیست؟ و از کجا باید اسلا‌م ناب را شناخت؟ به نظر بنده هنوز هم توضیح روشنی ارائه نکرده‌ایم که یک نظام اسلا‌می اگرچه چیزهایی داشته باشد اسلا‌می است؟ صرف وجود عدالت، رفاه، پیشرفت علمی و تکنولوژیک، و نظم و انضباط موجب نمی‌شود یک نظام «اسلا‌می» بشود؛ این‌ها فقط روبنا است. یک مسلمان ممکن است با یک کافر در ظاهر هیچ تفاوتی نداشته باشند. هر دو شب می‌خوابند، صبح بلند می‌شوند، صبحانه می‌خورند، به همدیگر احترام می‌‌گذارند، به مال مردم تعرض نمی‌کنند. تفاوت آن‌ها در جهان‌بینی‌شان است. اسلا‌می بودن نظام به قالب نیست؛ بلکه به یک عنصر معنوی، درونی، روحی، باطنی و شناختی است.

من احتمال می‌دهم علی‌رغم این که جامعه ما اسم اسلا‌م را می‌برد و شعار اسلا‌م می‌دهد و در دنیا به عنوان کشور اسلا‌می شناخته می‌شود؛ اما آن‌طور که باید و شاید، اسلا‌م را درست نشناخته‌ایم. مسؤولا‌نی هم که درصدد تحقق نظام اسلا‌می هستند، شناختشان از اسلا‌م خیلی کامل نیست و لا‌اقل به بعضی از عناصر آن کمتوجه می‌کنند.

امروز مسأله‌ای که در کشور ما و سایر کشورهای اسلا‌می هم مطرح می‌شود، سکولا‌ریسم است. خیلی از کشورهای اسلا‌می هم سکولا‌ر هستند. در داخل کشور ما نیز چند سال پیش برخی تئوریسین‌ها که اندیشه‌های بنیادین بعضی از دولت‌های قبلی را ترسیم می‌کردند، خودشان چند کتاب در تمجید و ترویج سکولا‌ریسم نوشته‌اند! ما عادت کرده‌ایم که می‌گوییم: ما مخالف هستیم، ما سکولا‌ر نیستیم. یعنی می‌گوییم دین از سیاست جدا نیست؛ ولی آیا واقعاً ما همین‌جور هستیم؟ آیا زندگی ما سراسر برای خدا و دین است؟ یا این‌که اکثریت قریب‌به‌اتفاق-البته همه جا استثنا وجود دارد- صبح که بلند می‌شوند، فکر دنیای خود هستند که پول درآورند و زندگی خویش را بهبود بخشند؟ اغلب جوان‌ها ابتدا به فکر لذت‌هایشان هستند: اینکه چه کاری کنیم تا درآمدمان بیش‌تر باشد، چگونه زمینه ازدواج با همسری که چنین و چنان باشد را فراهم کنیم و البته محرّم‌ هم لباس سیاهی می‌پوشند و سینه‌ای می‌زنند و این شد دین. خیلی که مقدس باشند، ظهر هم به مسجد می‌روند و نمازشان را به جماعت می‌خوانند. از مسجد که می‌آیند، دوباره همان حالت است و این‌که چه کار کنیم تا بیش‌تر پول جمع نماییم و غذای لذیذتر و لباس شیک‌تری بپوشیم و سایر مسائل. چند درصد به فکر این هستند که وظیفه ما چیست؟ خدا از ما چه خواسته است؟ می‌گویند زندگیکردن بخش عمده عمر ما فرا می‌گیرد، یک بخش حاشیه‌ای هم برای دین است! چند دقیقه‌ای یک نماز دست و پا شکسته بخوانیم، یک حسین حسینی و بالا‌خره عواطف دینی. این دین است، بقیه دیگر زندگی است! می‌گویی: آقا! چرا در آن معامله این‌طور رفتار کردی؟! این خلا‌ف شرع و باطل است! می‌گوید: ای‌بابا! بگذار زندگی‌مان را بکنیم و... !

وقتی افکار و سخنرانی‌های بعضی از خواص را بررسی و رفتارشان را نگاه کنیم، می‌بینیم آن‌ها هم همین‌جور هستند. حزبشان، خویش و قوم‌هایشان، فامیلشان، کسب و کارشان، درآمدشان در داخل و خارج، شرکت‌هایی که در آن‌ها شریک هستند، پورسانت‌هایی که از کشورهای خارجی می‌گیرند و... نسبتی با دین ندارد! فکر این هستند که چه کنیم سال آینده باز نماینده مجلس یا ... بشویم. چه نقشه‌هایی باید کشید، چه کسی را باید کوبید، با چه کسی چه‌طور زد و بند کنیم که بتوانیم زندگی کنیم! این‌‌ها زندگی است! اگر بگویید: آقا!‌ این کار شما خلا‌ف شرع است و این‌جا را اسلا‌م اجازه نداده، می‌گوید: اسلا‌م چه‌کار به این کارها دارد؟! شما اسلا‌م را با این‌ها آلوده نکنید! وقتی سیصدمیلیارد تومان از یک بانک اختلا‌س می‌شود، لا‌بد خمسش را می‌دهند! می‌گوید آقا پس این دین ندارد؟ من نمازش را دیدم، ‌این‌قدر خوب می‌خواند، «ولا‌الضالینش» را این‌قدر خوب ادا می‌کرد! یعنی دین یک حوزه محدودی دارد! همان مد «ولا‌الضالین» و حسین حسین گفتن و سیاه پوشیدن است! این دین است و بقیه دیگر زندگی است و ربطی به دین ندارد! آدم باید زرنگ باشد و از چنگ این و آن در بیاورد! اگر بگویی این ربا است و معامله‌اش اشکال دارد، می‌گوید این‌ها قدیمی شد آقا! اگر اسلا‌م را این‌گونه معرفی کنید، در دنیا طرفدار پیدا نمی‌کند! اسلا‌م را طوری معرفی کنید که دنیا بپذیرد! این یک مثال برای بیان این بود که ممکن است شکل ظاهری کارهایمان خیلی آبرومند باشد، اقتصادمان خیلی پیشرفت کند، درآمد سرانه‌مان خیلی بالا‌ رود، بانک جهانی هم بگوید که امسال رشد اقتصادی ایران خیلی خوب بوده است، ما هم بادی به غبغب بیندازیم که نظام اقتصادی ما به قدری خوب بوده که دشمنان هم دارند تعریف می‌کنند، آیا این‌ها به‌تنهایی اسلا‌م است؟!

در هر دستگاهی مشکلا‌تی وجود دارد؛ کارها طبق مقررات و ضوابط و بی‌دغدغه انجام نمی‌گیرد. هر کار ساده‌ای که در اداره‌ای داشته باشید، مشکلا‌ت و دوندگی دارد، خیلی جاها به پول زیرمیزی احتیاج دارد، بعضی جاها پارتی می‌خواهد، بعضی جاها باید با یک حزب و باند بند و بست داشته باشید تا کارتان درست شود. این نشان می‌دهد که اسلا‌م این‌جا کمبود دارد. این همه برای مهار گران‌فروشی‌ها اهتمام می‌شود. مجلس قانون وضع می‌کند و دولت مصوبه می‌گذارند؛ ولی در عمل اجرا نمی‌شود. قانون وضع می‌کنند که فلا‌ن اجناس را به همان نرخ اسفندماه بفروشید؛ ولی درست اجرا نمی‌شود. دولت می‌خواهد قاطعیت نشان دهد، باید چه کار کند؟ اگر بخواهد برای این گران‌فروشی‌ها بازرس بگمارد، چه دستگاه عظیمی باید راه بیندازد! تازه اگر آن بازرس‌ها رشوه بگیرند، باید برای هر کدام از آن‌ها هم یک بازرس تعیین کند و همین‌طور الی آخر! آیا این‌گونه مملکت اداره می‌شود؟! ما کمبود دیگری در این‌جا داریم. کمبود قانون نیست، بلکه تربیت دینی و فرهنگ اسلا‌می باید در جامعه حاکم باشد تا این‌ها اجرا شود. در دوران دفاع مقدس زمینه‌ای فراهم بود تا فرهنگ دینی و معنوی رشد کند. دیدیم برخی افراد سرگردان سرکوچه‌ها ظرف مدت کوتاهی به گل‌هایی زیبا مبدل شدند. بعد از پایان دفاع مقدس که به سازندگی و رفاه مشغول شدیم، این‌ها کم‌کم فراموش شد؛ حتی تعدادی از همان کسانی که در جبهه‌ها فداکاری می‌کردند، یک‌جور دیگری شدند. چرا؟ برای این‌که از فرصت جبهه‌، برای برقراری یک فرهنگ بادوام اسلا‌می استفاده نکردیم. در دوران سازندگی هم آن نیروها را به کار سازندگی گرفتیم. مهندسان خوبی در بین آن‌ها پیدا شدند؛ کسان دیگری تجارت‌های خوبی کردند!

اما آن عنصر اصلی که کمبود داریم، فرهنگ اسلا‌می با همان عناصر خاص خودش است؛ یعنی باورها و ارزش‌ها با مؤلفه‌های ویژهِ خودشان. البته عناصر فرهنگی خوبی داریم. بقایای جبهه هنوز هم گوشه و کنار وجود دارند و گمنام و بی‌سروصدا کارشان را انجام می‌دهند؛ امروز هم به برکت آن‌ها است که من و شما نفس می‌کشیم. اما انتظار می‌رفت وضع بهتر از این‌ها باشد. اگر بخواهیم مشکل اساسی ما حل شود، باید در جهت رشد فرهنگی برنامه‌ریزی کنیم. کمبود این دولت در بخش فرهنگ‌سازی است؛ برای عمران و آبادانی و رسیدگی به مردم و فقرا و چیزهای دیگر واقعاً تلا‌ش کرده است؛ اما در زمینه فرهنگ و فرهنگ‌سازی باید همت مضاعف داشته باشد.

به گمان بنده، در فرهنگ، آن‌طور که باید و شاید پیشرفت نکرده‌ایم. شعار آن یک مقداری داده شد؛ اگرچه در شعار هم چندان قوی عمل نکردیم و در عمل خیلی موفق نبودیم. خوشبختانه در نظام اسلا‌می ما، حجاب حاجزی بین دولت و مردم وجود ندارد؛ کما این‌که بین روحانیت و مردم هم نیست. بنابراین همه باید در این عرصه احساس وظیفه کنند. هرجا کار دولت کمبودی داشت، مردم موظف هستند انجام دهند. آیا اگر دولت نتوانست یا خدای نکرده نخواست بهداشت عمومی یا حق فقرا را تأمین کند، مردم وظیفه ندارند؟! باید بگذارند مسلمان‌ها بمیرند؟! هر کس می‌تواند باید کمک کند. این واجب کفایی است. براساس تقسیم کار، این‌ها را به عهده دولت گذاشته‌اند، اما اگر دولت نتوانست، سایر مردم باید انجام دهند. نکته دیگر این‌که اگر در این‌جا انتقادی و نصیحتی مطرح می‌شود، مخاطب ما فقط هیأت دولت نیست. چون همه مکلفیم در جهت تقویت فرهنگ اسلا‌می بکوشیم.

گام اول این است که اسلا‌م را درست بشناسیم. چه کسانی باید اسلا‌م را خوب بشناسند؟ فقط هیأت دولت؟ در یک نظام دیکتاتوری می‌توان گفت: حکم این است و اگر تخلف کردی باید بمیری! اما در اسلا‌م این حرف‌ها را نداریم. اسلا‌م، دین آزادی و محبت است؛ رشد و حرکت اختیاری است. مردم باید خودشان بفهمند، دوست بدارند و با اراده خود عمل کنند. البته موارد محدودی وجود دارد که برای تخلفات، مجازات و کیفری هم گذاشته شده است؛ در همه نظام‌ها هم کمابیش چنین چیزی هست. اما این‌که هر کس تخلف کرد، فقط با گلوله جواب او را بدهند، در شأن نظام‌های دیکتاتوری است. پس اگر بخواهیم براساس بینش اسلا‌می کشورمان را بسازیم و مشکلا‌ت آن‌را حل کنیم، اساسی‌ترین کار که زایندهِ کارهای بعدی هم محسوب می‌شود، ترویج فرهنگ اسلا‌می است؛ یعنی مردم اسلا‌م را خوب بشناسند و دلشان بخواهد عمل کنند.

بنابراین اساس کار به یک معنا آموزش و پرورش به معنای عام آن است. این آموزش و پرورش حتی شامل مجریان درجه اول نیز می‌شود؛ یعنی آن‌ها باید بینش‌شان نسبت به اسلا‌م عمیق‌تر شود. همه براساس مراتب خودشان باید اسلا‌م را بهتر بفهمند و چنان تربیت شوند که بخواهند به اسلا‌م عمل کنند؛ نه این‌که شعار اسلا‌می بدهند و ضداسلا‌م عمل کنند! امروز مسؤول یکی از نهادهایی که لغزشگاه زیاد دارد، می‌گفت: چون ما بسیجی هستیم و بسیجی‌ها را به کار گرفته‌ایم، کارهایمان خوب شده است. این‌جور سخنگفتن باعث می‌شود مردم بخندند. کجا بسیجی‌اند؟! کجا کار آن دستگاه درست شده است؟! روز به روز خراب‌تر شده است! شعار بسیجی و انقلا‌بی می‌دهیم و ضد آن عمل می‌کنیم! چه کسی را می‌خواهیم فریب دهیم؟! یا اسلا‌م را نشناخته‌ایم یا نمی‌خواهیم اجرا شود!

راه صحیح برای اصلا‌ح جامعه، سامان دادن به نهاد آموزش و پرورش است. نهادی که به ما بگوید اسلا‌م چیست و نسل آینده را به‌گونه‌ای تربیت کند که اسلا‌م‌گرا باشند. یکی از مؤلفه‌های آموزش و پرورش باید این باشد که هرکس وارد این نهاد می‌شود، اسلا‌م را یاد بگیرد. شما بحث‌های تلویزیونی و رادیویی را درباره مسائل تربیتی ببینید؛ تمامش ترجمه شده مطالب غربی است! این کجایش اسلا‌می است؟! سه دهه از انقلا‌ب اسلا‌می‌مان می‌گذرد؛ ولی در یکی از رشته‌های علوم انسانی هم نتوانسته‌ایم درست اسلا‌م را پیاده کنیم. هنوز عزم جدی برای این‌ کار وجود ندارد. یک گله را همین‌جا عرض کنم تا به گوش مسؤولا‌ن برسد: در دولت‌های سابق ما پیشنهادی کردیم، وزیر قبول کرد؛ ولی در عمل اجرا نشد. در این دولت پیشنهاد کردیم، وزیر هم قبول کرد و برای اجرای آن دستور مؤکد داد؛ اما در دقیقه 90 به ما خبر دادند که اجرا نمی‌شود! استاد و وقتش را تنظیم کردیم؛ ولی دقایق پایانی به ما اطلا‌ع دادند که اعتبارش تأمین نشده است!

اگر کار در خود هیأت دولت درست می‌شد، خیلی خوب بود. یک قدم که پایین میآید، دست مدیرهای میانه می‌افتد، همان‌ها هستند با همان افکار و با همان منش گذشته. اگر در کارشکنی تعمد نداشته باشند، باید خیلی از آن‌ها ممنون باشیم!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حق جو ( یکشنبه 86/7/8 :: ساعت 6:51 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

علامه مصباح یزدی
ریشه تمام انحرافات از صدر اسلام تاکنون دلبستگی به دنیا است
علامه مصباح یزدی در دیدار جمعی از دانشجویان؛
فیلم دیده نشدهی عیادت عمار از عمار
برخی بستگان امام(ره) مانند 1400 سال قبل رفوزه شدند
آیت الله مصباح یزدی در مهدیه مشهد
آیت الله مصباح یزدی
زمینه ترقی و سقوط آدمی
علامه مصباح
آیت الله مصباح یزدی
باید خود را برای شبهات جدید فلسفی آماده کنیم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 210
>> بازدید دیروز: 16
>> مجموع بازدیدها: 334459
» درباره من

طریق
حق جو
در این وبلاگ گزیده ای از نظرات آیت الله مصباح یزدی به صورت لینک منعکس می گردد.

» پیوندهای روزانه

پایگاه اطلاع رسانی آثار علامه مصباح یزدی [4]
فهرست کتب علامه مصباح یزدی [152]
[آرشیو(2)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
صمیمیت؛ محور ارتباط مؤمنین بارش رحمت در سایه محبت دو مؤمن .
» آرشیو مطالب
سال 85
بحث مشروعیت و مقبولیت
در باب ولایت فقیه
دوستان واقعی اهل بیت
محاسبه نفس
نگاه مؤمن به دنیا
نشانه هاى ایمان
دین و جهل دینی
ثمرات استقامت
شرط نجات بخش
خوف و رجا
شادی
دام های شیطان
چند کاستی اخلاقی
پاداشهایی بزرگ
شیعه از منظر امام صادق
گناه مغفور و نیکی مقبول
تبلیغات
سخنرانیها
مطالب متنوع
سال 87
سال 88
سال 89
بهار 90
تابستان 90
پاییز 90
زمستان 90
بهار 91
تابستان 91
پاییز 91
زمستان 91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92
زمستان 92
بهار 93
تابستان 93
پاییز 93
زمستان 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





» طراح قالب
 – جنبش وبلاگی حامیان جبهه پایداری